علیسان ندای عشق
باباجون برا دیدنت لحظه شماری میکنم-اونقدر خوشحالم که توپوست خودم نمی گنجم-عاشقتم -تاخودصبح نمی خوابم تاببینمت-اونقدرمیبوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت-عزیزترازجونمی
چهارشنبه سوری
چنین گفت زرتشت:
” که سوزانید بدی را درآتش ، تا ز آتش برون آید نیکی”
پس تو نیز چنین کن
۴شنبه سوریت مبارک
.
.
.
.
دستانت را به من بده تا با هم از رو آتش بپریمم!
آنان که سوختند ، همه تنها بودند!
چهارشنبه سوری مبارک
.
.
.
.
سلامتیه اونایی که براشون مثل آتیش چهارشنبه سوری بودیم
همه وجودمون تو آتیش عشقشون سوخت
تا اونا با شادی از رومون بپرن و رد بشن
.
.
.
.
سرخ میشوی، وقتی میشنوی: دوستت دارم
زرد میشوم، وقتی میشنوم:دوستش داری
چهارشنبه سوری راه انداختیم
سرخی تو از من، زردی من از تو
همیشه من میسوزم و همیشه تو میپری . . .
واکسن
دیروز علیسان کوچولورومامانش برده بود واکسن بزنه.شب هم تب کرده بود وای که دلم برا خنده هاش تنگ شده-خیلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللی دوستت دارم بابایی-فدات شم